«ALL EYES ON RAFAH». تقریباً محال است طی دیروز و امروز کسی نوار «استوری» مخاطبانش در اینستاگرام را باز کرده و با این عبارت مواجه نشده باشد؛ عبارتی که با تصاویر مختلف و در واکنش به جنایت دو شب پیش صهیونیستها در سلاخی آوارگان بیپناه فلسطینی در «رفح»، موج میلیونی همدلیبرانگیزی را در فضای مجازی به راه انداخته است.
نزدیکترین معنا به این عبارت را نیز شاید بتوان اینگونه به فارسی ترجمه کرد: نگرانیم و از «رفح» چشم برنمیداریم. پرسش این است مگر چه اتفاقی در کمپ آوارگان در رفح افتاد که تا این حد آتش به جان عالَم زد؟ جالب اینجاست که مطابق انتظار با فراگیری این موج همدلیبرانگیز، دستگاه رسانهای صهیونیستها مثل همیشه وارد فاز دوم رسانهای خودش شد و سناریوهای نخنماشدهاش را پیش کشید.
مرحله نخست زمانی شروع شد که تصاویر اجساد سوخته کودکان منتشر شد. ماجرا آنقدر هولناک بود که بلافاصله هر مخاطبی را به شوک فرو میبرد. تصاویر غیرقابل دیدن بود، به خصوص تصویر بدن تکهپاره شده کودکی که سر به تن نداشت و... .
روی همین حساب، همان شب «فایننشالتایمز» بیشرمانه تیتر زد «دهها فلسطینی بعد از انفجار منطقهای در کمپ آوارگان غزه که امن اعلام شده بود، کشته و زخمی شدند». نمیشد چشم روی چنین جنایتی بست؛ ولی از نظر آنها میشد صحنه را جور دیگری ترسیم کرد. راحتترین کار اینجا مثل همیشه، حذف «نهاد» است و تبدیل کردن جمله از معلوم به مجهول. آنها این طور نوشتند ولی کنشگران فضای مجازی روی عبارات فایننشالتایمز خط کشیدند و این طور تیتر زدند: «اسرائیل با حمله هوایی، دهها نفر را در کمپ آوارگان به خاک و خون کشید». رسانههای فارسیزبانی چون «بیبیسی فارسی» هم همین رویه را پیش گرفتند و نوشتند: «مردم گرفتار در چادرهای رفح زندهزنده در آتش سوختند». اینجا هم نه خبر از کسی بود که مردم را آواره کرده و نه از کسی که خیمههایشان را به آتش کشیده است.
حالا هم که موج همدلی، جهان را برداشته، وارد مرحله دوم شده و بیشرمانه میگویند تقصیر حماس بوده که آن طرفتر داشته به سمت ما راکت پرتاب میکرده است. سخنگوی ارتش جنایتکارشان هم گفته این احتمال هم بعید نیست که شاید مهمات خود حماس آنجا دپو بوده و منفجر شده است!
به هر ترتیب،قصه این روزهای رفح، حکایت بیشرمی است در حادترین شکل ممکنش. این بیشرمها همان شب جنایت در رفح، فیلمهای چادرهای آتش گرفته را بازنشر میکردند و عید «لاگ بااومر» را به هم تبریک میگفتند؛ همان عیدی که از سنتهایش «bonfire » یا همان آتش بزرگی به پا کردن است. توحش این قوم واقعاً حد ندارد. واقعاً میتوان تصور کرد کسی بتواند تصویر مردی که کودک بیسر خود را در میان این خیمههای سوخته به دست گرفته، منتشر و آن را به تبلیغ فروش مرغ یک فروشنده برای ایام عید تشبیه کند؟
همین الان که دارم این جملات را مینویسم، خبر آمد که بیشرم و حیاها ۲۰ زن و کودک را با بمبهای چندصد پوندی ساطوری کردند. آدم میماند دیگر چه بگوید. به قول یکی از اینفلوئنسرهای آمریکایی که پس از وقوع این جنایت، ویدئو صحبتهایش خیلی دست به دست شد، باید گفت: «دیدن تصاویر جنایت رفح باید خط قرمز ما باشد. باید دیوانهوار فریاد بزنیم. تنها چنین واکنشی است که پس از دیدن پیکر سوخته کودکی بیسر باید طبیعی تلقی شود. هر رفتاری غیر از این غیرطبیعی است». باید قصه فلسطین را فریاد کشید. دیوانهوار!
۹ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۲
کد خبر: 990473
قصه این روزهای رفح، حکایت بیشرمی است در حادترین شکل ممکنش. این بیشرمها همان شب جنایت در رفح، فیلمهای چادرهای آتش گرفته را بازنشر میکردند و عید «لاگ بااومر» را به هم تبریک میگفتند؛ همان عیدی که از سنتهایش «bonfire » یا همان آتش بزرگی به پا کردن است.
نظر شما